خانه ی سبز
خانه ی سبز

خانه ی سبز

حالا که درهای رحمت خدا به سویم بازه... قلبها کار خودشونو میکنن

خدایا میخوام ازت تشکر کنم خدا جونم ازت مچکرم که دعای سال تحویلم که خواسته بودم عاشق بشم براورده شد و چند روزه که عشق تو دلم در حال جوونه زدنه ... و من از نیروی این عشق دوباره و از نو زنده شدم.اعتماد بنفسم داره هر روز بهتر از قبل میشه.عشقی که به فریدم دارم تموم قلبم رو احاطه کرده. خدایا ازت ممنونم برای این حس امید...برای این حس زنده بودن و امید داشتن.خدایا من تمام تلاشم رو میکنم و میسپارم دست خودت مطمعنم کمک میکنی کاری میکنی که حالا که تو این دنیای بزرگ عشقم ... امیدم ... قلبم و پناهم رو پیدا و انتخاب کردم میدونم عشقو محبتم رو در دل اون هم ما رو بهم میرسونی.به زودی میرسه اون روز و شبایی که من و یارم فرید که عاشقمه و خیلی دوستم داره هر شب تا دم دمای صبح با هم خلوت میکنیم... و با هم با ماشین و حتی پیاده دور میزنیم و اهنگ گوش میدیم و بستنی میخوریم و دریا میریم و جنگل.خدا جونم مرسی عزیزم.

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا....

سلام یا امام رضا یا شمس و شموس یا ضامن اهو ممنونم برای طلبیده شدن....هوایمان را داشته باش....

پدر

سی و یکم مرداد ماه سال هزار و سیصد و نود و چهار پدرم از پیش ما پر کشید ...من خیلی دلم براش تنگ میشه...خدا بیامرزش و رحمتش کنه ...خدایا همه اسیران خاک رو بیامرز و رحمت کن...

پدرم بابا جان تو رفتی و من غریب شدم

بفرمایید یه هدیه

یه سایت دوست داشتنی دیدم.می ذارم اینجا شاید کسی خوشش اومد.بفرمایید

http://www.anargol.com/

سال نو مبارک

خداوندا گذشته مان را بیامرز و آینده مان را موفق بدار.الهی آمین.

آآآخ

حالم این روزا بدتر از همه ست

آخه هر کی رسید دل ساده ی من رو شکست

یه عالمه سواله تو ذهنم...خدایا مددی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد...

اعتراف میکنم که من خیلی تنهام.این خیلی ایم که میگم ذرش نیست.پر از حرفم اما بی حرفی بیداد میکنه در من.

یک فنجان ارامش یا یک فنجان شعر؟!

نه بهاری

و نه یاری دیگر

حیف

اما من و تو

دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است...

شاعر:حمید مصدق